یاری در روانشناسی | سخنی با رواندرمانگران
به یاد بیاور آن سخن درخشان را که میگفت :
« به آنان که از من راه را پرسیده اند گفته ام : این راهِ من است ! راه شما کدام است ؟ »
در هر راهنمایی و کمکی ابتدا باید به این نکته اندیشید که مبادا با برعهده گرفتن مسئولیت فردی دیگر ،خود را و او را به بند کشیم
پس قبل از هر یاری رسانی باید این نهیب را بر خود زنیم که مبادا آزادی فرد مقابل به هر قیمتی، فدای کاستن از رنج و اضطراب او شود.
کندن علف هرزی , به کاشتن تخم درختی تنومند از اضطراب و ناخرسندی نمیارزد . باز هم سخنی ذهنم را پر میکند
“من شاید دستاویزی در مسیر سیل باشم اما چوب زیر بغل هرگز. “
در هر درمان روانشناختی باید به این نکته توجه ویژه کرد که کاستن از رنج بیمار به هر روشی نمیتواند راه مناسبی برای درمان باشد.
باید با درمانجو اتمام حجت کرد که کسی نمیتواند راه را برایت مشخص کند،چون آن راه دیگر راه تو نخواهد بود. من تنها میتوانم همسفر تو و همراهت در مسیر کشف سرزمین ناشناخته درونت باشمو تو را در مسیر یافتن راههای خودت همراهی کنم و تنهایت نگذارم اما این تو هستی که باید انتخاب کنی و اتفاقا باید به تنهایی هم این کار را بکنی.
بهتر است با کسی که میخواهیم یاری اش کنیم اصیل باشیم و از همان ابتدا با عهده دار شدن مسئولیت فردی او، مسیر را به اشتباه و بر خلاف مصالح او انتخاب نکنیم.
چه بسیار کمکهای ما که صدماتی بیش از مواهب به بار میآورند. نشانه بارز بسیاری از فعالیتهای اجتماعی خیرخواهانه امروزی این است که افراد صرفا برای آرام کردن میل سودمند بودن خود و اینکه معنایی برای خود دست و پا کنند، دست به فعالیت اجتماعی میزنند و اکثراً انگیزه اول آنها،خودخواهانهتر از آن است که بتوانیم با صفات بشردوستانه و عوام فریبانه از آن بگذریم.
نمونه بارز این دسته آنهایی هستند که فعالیتهای اجتماعی خود را در بوق و کرنا کرده و پرچم اصلاحات اجتماعی را با سرو صدا به دوش میکشند و در واقع در پی آرام کردن شهوت شهرت و مخفی کردن درون خالی از معنای خود هستند. هرگاه هیاهو را در رفتارگروهی از خیرخواهان دیدهام نیک دانستهام که رفتار آنان بیشتر نفرت را در دیگران میپرورد و جای کمی برای آن چه خیرخواهی خوانده میشود باقی میگذارد.